این اختلال اولین بار در سال 1940 توسط پزشک اتریشی به نام هانس آسپرگر توصیف شد.این کودکان در مقایسه با افراد اتیستیک از گفتار و زبان اولیه طبیعی تری( البته نه همیشه) و نیز نقایص اجتماعی خفیف تری برخوردارند.بر خلاف کودکان اتیستیک نمرات هوش کلامی این گروه برتر از هوش غیر کلامی آنها می باشد.علائم تشخیصی در این کودکان ممکن است تا ورود به مدرسه به سختی خود را نشان دهند.بر خلاف کودکان اتیستیک تاخیر چشمگیری در زبان؛رشد مهارت های شناختی و خود یاری متناسب با سن دیده نمی شود. به طور کلی افرادی با هوش نسبتا طبیعی بوده که تخریب کیفی در تعاملات رفتاری-اجتماعی متقابل ؛بدون تاخیر در رشد زبان دارند.مشکلاتی در روابط اجتماعی و ارتباط با همسالان در شروع سن مدرسه بیشتر شروع و آشکار می شود.توجه به جزئیات ،جمع آوری اشیا،علائم وسواسی،نظم و ترتیب خاص دربعضی امور،حساسیت به تغییر،انعطاف پذیری کم در اندام ها وحرکات و نیز یکنواختی جریان تکلم از مواردی است که در آنها به چشم می خورد.
تاریخچه و مشکل کنونی:
امیرحسین پسری 15 سال و1 ماهه و فرزند سوم یک خانواده 5نفره بود که در 14 تیرماه سال 1390 برای ارزیابی گفتار و زبان در بیمارستان رفیده مورد ارزیابی قرار گرفت.او همراه مادرش بود.مطابق با سن تقویمی خود مراحل تحصیلی را گذرانده بود و آماده ورود به دوره دبیرستان بود.مادر این چنین گزارش داد که اخیرا روابط امیر حسین در مدرسه با دوستان مختل شده و آن هم به دلیل بعضی کارهای امیرحسین است که البته از نظر خود او این کارها طبیعی است و ایرادی ندارد.ارتباطش با پدر کم و چندان خوب نیست.برنامه روزانه خاصی ندارد و وقتی از علایق او از مادرش سوال شد مورد خاصی را مطرح نکرد و گفت امیر حسین غالبا بی هدف در خانه می چرخد.از طرف دیگر او در حل مسائل ریاضی به شدت ضعیف است و در امتحانات ریاضی همیشه در بخش حل مسئله، نمره اش کمتر می شود و اکنون که امیر حسین در بدو ورود به دبیرستان(پایه تحصیلی جدید و سخت تر)است نگرانی خانواده بیشتر شده است.این ناتوانی در حل مسائل ،در زندگی روزمره امیرحسین نیز خانواده را دچار مشکل کرده بود.برای مثال مادر این گونه توضیح داد که امیرحسین در استفاده از پول دچار مشکل است و در زمان خرید باید دقیقا به اندازه هزینه خرید به او پول داد وگرنه در این تجزیه و تحلیل که چقدر پول بدهد و چقدر پس بگیرد ناتوان است.امیر حسین به مدت سه سال ،از5 تا8 سالگی تحت گفتاردرمانی بوده و به موازات آن کاردرمانی نیز در یافت کرده و پس از آن مادر در خانه او را آموزش داده است.او در زمان تولد مبتلا به زردی خفیف و 1 روز در بیمارستان بستری بوده.در تاریخچه پزشکی وی این گونه ذکر شده بود که فقط دو هفته مصرف ریتالین داشته است و مورد برجسته و قابل ملاحظه ی دیگری در آن وجود نداشت.رشد حرکتی وی نیز طبیعی بوده است.هوش بهر وی 107بود که به نظر می رسد نمره هوش بهر عملی اوست.
یافته های ارزیابی:
گفتار:
گفتار وی monotoneبود.سرعت گفتار وی در نمونه گفتار پیوسته پایین و معادل با46کلمه در 90ثانیه.
زبان:
مفاهیم انتزاعی ضعیف،جمله سازی با داده ها ضعیف،حل مسائل ریاضی ضعیف،درک ضرب المثل و کنایه و استعاره...نداشت،استفاده از واژه های دستوری در گفتار محاوره به صورت محدود و در گفتار نوشتاری بسیار کم تر،گفتن داستان از روی سری تصاویر در سطح تصاویر ساده برایش قابل انجام بود اما در سطح تصاویر پیچیده تر که نیاز به تجزیه و تحلیل داشت بسیار ضعیف بود،در انشا نویسی بسیار ضعف داشت(رعایت قوانین صرفی،نحوی،نگارشی،حفظ پیوستگی در موضوع)،درک زمان حال (فصل،روز،هفته)خوب بود اما درک زمان از نظر بررسی تاریخ های مهم مثل تاریخ تولد خودش ضعیف بود،در بازیابی اطلاعات بر اساس طبقه بندی(برای مثال گفتن 10نام دخترانه)مشکل زیادی داشت.
تئوری ذهن(رشد هیجانات):
بر اساس 5مرحله رشد هیجانی تئوری ذهن ارزیابی شد و وی توانست در هر 5مرحله موفق شود.بنا بر این در سطح اول تئوری ذهن مشکلی نداشت اما بر اساس گزارشات مادر در جلسات درمانی بعدی متوجه مشکل بزرگ وی در درک احساسات و عواطف دیگران در سطوح بالاتر(سطحی از عواطف که درک آن نیاز به تجزیه تحلیل دارد)شدیم که در واقع مشکل در همین سطح باعث مشکلات رفتاری اخیر وی شده بود.مثلا وی در درک اینکه چه چیزی تمسخر و چه چیزی شوخی است دچار مشکل بود و فکر می کرد رفتارهایش که به نوعی آزار دیگران بود ،شوخی محسوب می شود.مفهوم جک برای وی نامعلوم بود و وقتی از وی خواستیم تا برای ما جک بگوید متوجه درخواست ما نبود یا در پاسخ به تعریف جکی که ما گفتیم هیچ واکنشی نشان نداد.درک ارتباط بین رفتارش با احساساتی که برای دیگران ایجاد می شود بسیار سخت بود و تصور می کرد احساساتی که او دارد،دیگران نیز دارند پس اگر رفتارهای آزاردهنده او برای خودش خوشایند باشند برای دیگران نیز خوشایند هستند.